Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-05-06@05:12:42 GMT

دو گونه تجربه دینی

تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۲۰۳۱۰

دو گونه تجربه دینی

موضوع نوشتار، تأمل در آیاتی از قرآن است که اشاره به چنین تقابلی دارد. اشاره به تقابل میان دو نحوه از بودن، دو گونه از اخلاق، دو نوع از دین باوری و دین ورزی. آیات را ببینید: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (سوره جمعه/۵) ترجمه: «کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند مانند دراز گوشی هستند که کتاب‌هایی حمل می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گروهی که آیات خدا را انکار کردند مثال بدی دارند وخداوند قوم ستمگررا هدایت نمی کند».(علی اکبر سرگلزایی، قرآن در مثنوی، تهران: باران اندیشه- لیوسا ۱۳۸۶ ص ۱۳۵۶).

آیاتی موجز و عباراتی کوتاه لیکن اکسیر و عصاره و باده برکشیده و برگرفته از تاکستان‌های رنگارنگ یک جهان تجربه‌های ژرف وجودی و زیست جهان انسانی و انسان بودن و نحوه حضور انسانی ما در جهان، چونان انسان نه چونان یک پاره سنگ و نه چونان این یا آن گونه گیاهی و جانوری جانوران حیات وحش در جغرافیای طبیعی.

این تاکستان‌های رنگارنگ از رخدادهای ریز و درشت و تجربه‌های زیسته و زیست جهان آزموده‌ها و آموخته‌ها و اندوخته‌های وجودی انسان از آن سو و این سو از امر قدسی و دنیوی از الوهیت و انسانیت وقتی در خمخانه تجربه‌های زیسته و ژرف وجودی پیامبر چونان خورشید شراب طهور وحی ز مشرق ساغر وجود از افق اعلا در تاریخ سر بر می‌کشد و افق می‌گشاید؛ فراسوی تاریخ وزمان تاریخی می‌ایستد. به دیگر سخن وحی تاریخ نیست. پیامبر هم مورخ و راوی جز به جز رخدادهای گذشته نیست.

تاریخ تاکستان‌های رنگارنگ و متکثر و متفرغ اتفاقات و تحولات ریز و درشت جامعه و جهان بشری ماست. هر مورخی در حکایت و روایت و نقد و تحلیل اتفاقات و تحولات جامعه و جهان بشری ما ریزبین‌تر و تیزبین‌تر و نکته بین‌تر، مورخ‌تر. وحی چنین نیست. وحی باده است و اکسیر و عصاره آن زیسته ها و دانسته‌ها و اندوخته و آموخته ها و آزموده‌ها. مشتی که اشاره به خرمنی از تجربه‌ها و خروارهایی از زیسته ها دارد. آیه و نمونه و نشانه ای که اشاره به خروارها دارد. اکسیر و عصاره و باده تجربه‌های زیسته و برکشده و برگرفته از آن سو و از این سو از امر مینوی و دنیوی از الوهیت و انسانیت از فراتاریخ و تاریخ. حتی جامعیت و کلیت گوهر وحی از جامعیت و کلیت هنر و شعر (σηήΠοι) به مفهوم ارسطویی آن نیز بیش است. شعر بر خوان ضیافت وحی نشسته است و از سفره های مقوی و مغذی کلام (Logos) آن کام بر می گیرد نه وحی از شعر.

مثنوی معنوی حضرت مولوی چه بسا بی الهام از آیات وحیانی قرآن و خوان ضیافتی که مولانا برگرد آن نشسته بود و همسفره وهم لقمه بود هیچ گاه این چنین ژرف و غنی و پرمایه و جذاب و جامع سروده و خلق نمی‌شد. اتفاقاً عارف و شاعر روشن ضمیر ما خود نیز به این نکته توجه و تفطن عمیق داشت و از منزلت و رفعت معنوی و مینوی کلامش که ملهم از وحی بود نیک آگاه و شاکر بود و در سکر آن می‌زیست. بر همین سیاق حضرت حافظ نیز به صراحت می‌گفت اعجاز کلامش ملهم از دولت قرآن است و قرآن را زبر با چهارده روایت می خوانده است. بخش‌های مهم سروده‌های اقبال لاهوری فیلسوف نیز به طور ویژه و بالمعنی الاخص تفسیر آیات قرآن است.

باری، تعیین و تحدید حدود و ثغور مناسب و رابطه میان وحی و تاریخ، میان شعر و وحی، میان اسطوره و وحی، میان سحر ساحر و اعجاز نبوی، موضوع مهم بحث دیگر است و در حیطه نوشتار اکنون این قلم در نمی گنجد و از گشودن طومارش در می‌گذریم. عنان سخن را به سمت موضوعی معطوف می‌داریم که تأمل و واکاوی در چند آیه قرآنی است. آیاتی که موجز و مجمل قصه فرو غلطیدن انسان در خر بودگی در آن روایت شده است.

یک کتاب، یک کلام، یک پیام هرچند ملکوتی هر اندازه گوهرین و جان بخش و ژرف و بنیادین و راستین مادام که در دل ما در قلب ما درجان جان ما رخنه و نشت و نفوذ نکرده است، مادام که به فهم درست وراست و عمیق ازآن دست نیافته ایم مادام که آن را کژ فهمیده ایم وتا آن هنگام که میان باور و عمل ما به آن شکاف و فاصله از زمین تا به ثریاست و مادام که در بیرون ما چونان بار بر پشت و دوش ماست بی آنکه بدانیم چه بر شانه می کشیم و مادام که آن را در فضای درون خود احساس نکرده ایم و وارد فضای وجودی ما نشده است و ناکام از ایجاد و برقراری ارتباط همدلانه و دل آگاهانه با آن مانده ایم و کوتاه سخن آنکه مادام که با آن هم سفره و هم لقمه نشده ایم و شایستگی حضور برخوان ضیافت آن را نیافته ایم در دام خر بودگی گرفتار آمده ایم و چونان حمار اسفار بر پشت و بر دوش می کشیم و بی آنکه بدانیم بر دوش چه می کشیم و در کدام طریق و به کدام سوی و کدام مقصد ره می‌سپاریم.

در سپهر اخلاق و رفتارهای اخلاقی یک نوع از اخلاق رایج را در رفتار و مناسبات اجتماعی روزینه و هر روز مردم دیده و زیسته ایم که اصطلاحاً می‌شود آنرا اخلاق سرد اطلاق کرد. اخلاقی که می‌گوید: «هر بد که بخود نمی‌پسندی با کس مکن ای برادر من».به کسی بد نمی‌کنم چون نمی‌پسندم و انتظار ندارم کسی هم به من بد کند. نوع دیگری از اخلاق و رفتار اخلاقی هم هست که می‌گوید: برای آنکه به دیگری ستم نشود آماده ام از جان خویش بگذرم. آسایش دیگری را برآسایش خود مقدم تر و محترم می‌دارم. حتی عیسی وار دشمن خویش را دوست می‌دارم.این نوع از اخلاق و رفتار اخلاقی در اصطلاح ما همان اخلاق گرم است.

در سپهر دین و دین باوری و زیست جهان تجربه‌های دینی نیز نوعی از دین باوری و دینداری را در تاریخ زیسته و آزموده ایم که دین باوری و دین ورزی های گرم و گوهرین و شورمندانه و پر نشاط مومنانه است و نوع دیگری از دین باوری و دین ورزی را زیسته و تجربه کرده ایم که سرد و منجمد و خرانه و فرو غلطیدن در خربودگی و دینداری های خرانه بوده است. به دیگر سخن همان گونه که یک اخلاق سرد و منجمد داریم و یک اخلاق گرم و ملتهب یک دین‌داری و دین‌باوری سرد و خشک و بی روح و خرانه و منجمد داریم که دین و آموزه‌های دینی چونان بار بر پشت و دوش ما نهاده شده است و ما حمال آن هستیم و یک دین و دین باوری زنده و گوهرین و گرم داریم که دین را چونان یار در دل در هر دم زندگی مومنانه و زنده تجربه می‌کند.

در وصف رفعت و منزلت این نوع از اخلاق و دیانت و معنویت مومنانه و گرم و زنده و گوهرین فراوان در قرآن سخن رفته است. آیه را ببینید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ … (سوره آل عمران/۹۲)» «هرگز به نیکی نمی‌رسید مگر آنچه را دوست می‌دارید ببخشید». این همان اخلاق و دین وتدین گرم وشورمندانه ومومنانه است و یا: ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (سوره شوری/۲۳)« این همان پاداشی است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند بدان مژده می‌دهد. بگو: من مزدی از شما نمی‌خواهم مگر محبت را و هر کس نیکی کند بر نیکی او می‌افزاییم. بی تردید خدا آمرزنده قدرشناس است.» و یا قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (سوره سبا/۴۷)« بگو: هر مزدی از شما خواستم به سود خودتان است. مزد من جز بر خدا نیست و او بر هر چیزی گواه است».

سپهر دین و زیست جهان دین ورزی ها و تجربه‌های گرم سنت‌های دینی، هم سپهر ایمان گرم و شعله خیز و شورمندانه است. هم سپهر دلدادگی و دل سپردگی و سرسپاری مطلق به تعبیر شلایرماخر است، هم احساس شرم حضور و خشیت و خضوع نیرومند در پیشگاه و مواجه با امر مقدس و متعالی به تعبیر او تواست و هم نردبان برشدن به بام آن جهان به تعبیر عارف و شاعر خراسانی ما حضرت مولوی در مثنوی در مواجهه با حقیقتی که یگانه و یکتا و رفیع و شایسته و صمد و سرمدتر از آن، انسان مؤمن نه می بیند، نه می‌یابد و نه می‌پذیرد.

در ادیان و سنت‌های دینی خاورمیانه نبوی این ایمان شورمندانه و گرم و شعله خیز هماره با حسی عمیق از خشیت و خضوع و شرم حضور و وانهادگی مطلق در پیشگاه ملکوت و جلالت، سطوت و قدرت کبریایی فراگیرنده امرمقدس وذات متعال والوهیت یگانه که محیط بر هر چیزی است و هر چیزی محاط در آن و هر مخلوقی از او بر می‌خیزد و به او باز می‌گردد، بیان و آشکار شده و در تاریخ افق گشوده است. این دین ورزیهای گرم و سرچشمه ای و ایمان شورمندانه و شعله خیز و زاینده و نیرومند و خلاق کجا و دین باوری‌های سرد و منجمد و خشک و بی روح و سترون که به تعبیر قرآن چونان اسفار بار بر دوش حماراند و خرانه ره می‌سپارند و بی آنکه بدانند محتوای بارشان چیست و درکدام مسیر و به کدام مقصد می‌روند و چه چیز بر دوش می کشند کجا!

متأسفانه این دین باوری‌های ناصحیح محدود به زیست جهان اخلاق و ایمان و دین و سنت‌های دینی نمی‌شود. سپهرهای دیگر تجربه و زیست جهان رنگارنگ شناختی ما را نیز شامل می‌شود. سپهرهای شناختی ما و زیست جهان تجربه‌های بشری ما در تاریخ چونان تیغ از دو دم بریده اند و دریده اند و عمل کرده اند. هم چونان یار بر دل زده اند و بردل نشسته اند و تنور فرهنگ و زندگی ما را منقلب، متحول و گرم کرده اند هم باری شده اند بر دوش و خار بر سر راه. به تعبیر حضرت مولوی در مثنوی: علم‌های اهل دل حمالشان / علم‌های اهل تن اهمالشان * علم چون بر دل زند یاری شود / علم چون بر تن زندباری شود (مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۱۵۳)

اتفاقاً در سپهر فلسفه و اندیشه و معرفت ورزی‌های فلسفی نیز یک فلسفه سرد و لفاظی‌های سفسطه انگیز و ملال آور داریم که بار بر دوش است و یک فلسفه گرم سقراطی که زنده است و غنی از صراحت و شفافیت و روشنایی و افق گشایی‌های خردمندانه.

*منتشر شده در خبرگزاری ایسنا

۶۵۶۵

کد خبر 1679771

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: دین باوری و دین زیست جهان دین باوری دین ورزی تجربه ها بر دوش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۲۰۳۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امام صادق(ع) در مناظرات آموزگار اخلاق و ادب بودند

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه- عصمت علی آبادی: امروز ۲۵ شوال سالروز شهادت صادق آل محمد (ص) رئیس مذهب شیعه جعفری است. امام جعفر صادق علیه‌السلام در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق (ع) همزمان با سال‌های پایانی حکومت امویان و سال‌های آغازین حکومت عباسیان بود. از آنجا که حکومت بنی امیه در این سال‌ها رو به ضعف و سقوط می‌رفت و بنی عباس نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیه‌السلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کند.

حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه و دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: در اصول و تعالیم دینی ما نقش رهبر، امام و مقتدا به عنوان نقش تأثیرگذار و تعیین کننده می‌تواند در فرایند سعادت انسان‌ها تأثیر بسزایی داشته باشد. وجود مقدس امام صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب شیعه در حقیقت چهره و شخصیتی است که در ابعاد مختلف علمی و رشته‌های گوناگون دانش به خصوص در فقه، اصول و کلام سرآمد همه دانشمندان و فقهای زمان خود و همیشه تاریخ بوده است، امام صادق (ع) با منظومه فکری که در بین امت اسلام ایجاد کردند در حقیقت روش فهم آیات قرآن و دریافت حقیقت سخنان پیامبر (ص) و همچنین روش اجتهاد و شیوه استنباط در احکام دین را به تاریخ امت اسلام معرفی کردند و آموزش دادند. وجود مقدس امام صادق (ع) در مدیریت جامعه همواره به مقامات و مناصبی توجه داشتند که در ایجاد آرامش و امنیت فکری در جامعه نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است. به عنوان مثال جایگاه معلمی از نظر امام صادق (ع) بسیار ویژه است. وقتی که امام صادق (ع) یکی از فرزندان خود را به دست معلم و آموزگاری سپردند که در خصوص مسائل دینی تعلیم داشته باشد، یکی از اساتید نزد امام صادق (ع) آمدند و فرمودند که فرزند شما توانسته است سوره توحید را از حفظ بخواند، امام صادق (ع) فرمودند اگر دهان این معلم را پر از طلا و جواهر کنیم کم است؛ زیرا توانسته است در رشد و تربیت یک انسان تأثیر بسزایی داشته باشد.

وی در خصوص نقش حاکم و قاضی اظهار داشت: امام صادق (ع) برای جامعه اسلامی با برنامه‌ریزی و برای آینده سلامت فکری و روحی مردم حکام خاصی را تعیین می‌کردند، تعیین قاضی و حاکم از جانب حضرت با وجود اینکه حضرت در شرایط تقیه و در محاصره مأموران بنی‌عباس بودند این کار عبث و بیهوده‌ای نبوده است اگرچه شاید آن قاضی به خاطر مأموران بنی‌عباس نمی‌توانست در مسند قضاوت ایفای نقش کند اما امام صادق (ع) آینده جامع اسلامی را می‌دیدند و بر همین اساس خود را موظف می‌دیدند که برای مردم قاضی یا حاکمی را تعیین کنند که در بزنگاه‌ها شیوه تشکیل حکومت اسلامی را نشان دهد. این نکته بسیار مهمی است که آن حضرت با انتخابگری خود شرایط قاضی و حاکم را به مردم معرفی می‌کردند تا مردم بدانند چه کسی می‌تواند به عنوان حاکم یا قاضی در جامعه ایفای نقش کند.

این استاد حوزه و دانشگاه درباره جایگاه علمی حضرت گفت: آوازه علم و دانش امام صادق (ع) در بین مردم چنان گسترده شده بود که از همه طوایف برای استفاده از علم ایشان به حضرت مراجعه می‌کردند حتی از رهبران سایر مذاهب اسلامی افرادی همچون ابوحنیفه، مالک ابن انس، احمد ابن حنبل شاگرد امام صادق بودند و ایشان را معتبرترین و موثق‌ترین انسان‌ها می‌خوانند. مالک ابن انس می‌گوید من در علم، عبادت و پارسایی بهتر از امام صادق (ع) را هرگز ندیدم و هرگز گوش من به کسی که با فضیلت‌تر از جعفر بن محمد باشد سخنی نشنیده است یا ابوحنیفه در یکی از سخنان خود می‌گوید که امام صادق آگاه‌ترین مردم نسبت به مسائل فقه، معضلات و مشکلات و علوم مختلف هر زمان است. سپس می‌گوید اگر دو سال شاگردی من در محضر امام صادق (ع) نبود هر آینه من هلاک شده بودم. آوازه علم امام صادق (ع) چنان وسیع و گسترده بود که دشمنان امام صادق او را وارث پیامبر می‌خواندند و مجبور می‌شدند در برابر مردم احترام ویژه‌ای به ایشان داشته باشند؛ لذا در میان شیعیان مذهب شیعه با فقه امام صادق شناخته می‌شود. ما را جعفری می‌گویند به این علت که عمده روایات فقهی که به دست ما رسیده است از وجود امام صادق (ع) بوده است؛ دلیل هم این بوده که در گذر حکومت از بنی امیه به بنی عباس و واسپاری آن فرصت بسیار ارزشمندی ایجاد شد که امام صادق با باز کردن درب منزل خود بیش از ۴ هزار شاگرد را در رشته‌های مختلف پرورش دادند و توانستند شاگردان مبرزی را در علوم مختلف تربیت کنند.

علم الهدی در زمینه صفات اخلاقی امام صادق (ع) عنوان کرد: در صفات اخلاقی سرآمد همه انسان‌های زمان خود و پس از آن بودند، علم، تقوا، اخلاص، دوراندیشی عقل، خدمت به مردم، ایثارگری، دراز کردن دست برای گرفتن دست‌های افتاده و رفع نیازهای مردم از ویژگی‌ها و خصایص اخلاقی آن حضرت بوده است و آن حضرت را نسبت به سایر افراد ممتاز می‌کرده است لذا کلاس درس امام صادق (ع) صرفاً کلاس درس نبوده است در کنار درس آموزش اخلاق و معرفت در سرلوحه سخنان و فرمایشات امام صادق (ع) وجود داشته است. امام صادق (ع) مناظرات بسیار زیادی را با رؤسای سایر مذاهب انجام دادند اما در کنار این مناظرات آموزگار اخلاق و ادب برای تمام حضار اعم از موافقان و مخالفان خود بودند. هر کس که امام صادق را می‌دید مجذوب اخلاق ایشان می‌شد. هر کس منطق ایشان را در فقه، اصول، رجال، کلام، تفسیر، پزشکی، شیمی، فیزیک وسلیر علوم مشاهده می‌کرد مجذوب ژرفای معلومات آن حضرت می‌شد؛ لذا حضرت شاگردانی را در همه علوم داشتند در کنار مباحثی که مطرح می‌شود که آن حضرت در فقه اصول طب نجوم زیست شناسی رجال کلام و سایر علوم شاگردان مبرزی را تربیت کردند.

وی افزود: زمان حیات امام صادق (ع) عصر ظهور فرقه و مذاهب الحادی بوده است، شبهات زیادی بر علیه اسلام و قرآن توسط فرقه‌ها و مذاهب الحادی تولید و در میان مردم رواج پیدا می‌کرد، امام صادق (ع) مبارزه با انحرافات و شبه افکنی‌ها را در سرلوحه کار فرهنگی خود قرار دادند، ملحدان و خدا گریزان در دوره امام صادق (ع) فعالیت وسیع و گسترده‌ای را داشتند نمونه آنها مثل ابن ابی العوجا، ابوشاکر دیصانی، ابن مقفع، ابن طالوت، افراد تأثیرگذاری در جامعه آن زمان بودند که امام صادق (ع) همچون سدی استوار مقابل شبهات این افراد ضدمذهب می‌ایستادند و اجازه نمی‌دادند افکار مسموم آنها در میان جامعه پخش شود؛ لذا در عصر امام صادق فرقه‌هایی مثل زیدیه و کیسانیه مجال بروز و ظهور پیدا کردند اما امام صادق (ع) با مناظراتی که با رؤسای زیدیه و کیسانیه کردند توانستند عده زیادی از آنها را به راه راست برگردانند. با غالیان و افرادی که اندیشه‌های غلو و افراطی داشتند حتی در میان افراطیان منتسب به مذهب شیعه؛ امام صادق (ع) با منطق و برهان با آنها مناظره و آنها را مجذوب منطق و استدلال‌های خود می‌کردند. در کنار اینگونه کارهای کلامی که آن حضرت انجام می‌دادند بخش عمده‌ای از فرصت‌های علمی امام صادق (ع) صرف حل مسائل فقهی می‌شد، همه فقهای چهارگانه مذاهب اسلامی شافعی‌ها، حنفی ها، مالکی‌ها، همه خود را مدیون امام صادق (ع) می‌دانستند. ابوحنیفه می‌گوید اگر جعفر بن محمد (ص) نبود مردم به مناسک حج آگاه نمی‌شدند، گویا چه او امام صادق (ع) را مجری و اجرا کننده احکام حج معرفی می‌کردند.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: امام صادق (ع) روش اجتهاد و شیوه استنباط در احکام دین را به یاران خود آموزش می‌دادند، یکی از شاگردان او به نام عبدالاعلی بن یزید کلبی به محضر امام صادق (ع) وارد شد و از ایشان درباره مسح بر محل زخم در وضو یا همان وضوی جبیره را سوال کرد امام صادق علیه السلام وضو گرفتن را به او آموزش دادند، درباره حج و مسائل متفاوتی که در ابواب مختلف قضا، جهاد، شهادت، تجارت، مسائل طهارت و نجاست همه در حقیقت بخشی از فعالیت‌های علمی و فقهی آن حضرت است که امروز امت اسلام از بیانات آن حضرت بهره‌برداری و استفاده می‌کنند. امام صادق (ع) در کنار فقه و اصول روش اجتهاد را به شاگردان خود آموزش دادند، به عنوان مثال در آموزش استصحاب روایاتی که به ما رسیده است عمده از امام صادق (ع) بوده است، در باب برائت مباحث بسیار عمیق و وسیعی داریم که امروز فقهای ما با استناد به فرمایشات امام صادق قواعد و اصول عملیه را برای استنباط احکام شرعی از آن استفاده می‌کنند، فرمایشات امام صادق (ع) در حقیقت یک پیام بسیار ارزشمندی را برای فقها و مجتهدان به ارمغان داشت که باب علم را برای امت اسلام باز می‌کرد لذا فقه شیعه و جعفری پویا است و باب علم را منسد نمی‌داند همانگونه که اهل سنت باب فقه و علم و مسائل مستحدثه را منسد می‌بینند و می‌گویند چون ما نمی‌توانیم استنباط کنیم پناه به قیاس و… می‌برند اما فرمایشات امام صادق (ع) در اصول به عنوان ابزار استنباط در اختیار فقهای ما قرار داده است باب علم را به روی انسان‌ها باز می‌کند و اجازه می‌دهد که یک فقیه استنباط کند و تنقیح مناط داشته باشد و در مسائل مستحدثه به عنوان حکم ظاهری فتوایی را به مکلفان ارائه نماید.

وی گفت: وقتی در فقه جعفری استنباط باب احکام را مفتوح دیدیم آن زمان هر فقیهی می‌تواند در ارتباط با مسائل مستحدثه نوآوری داشته و احکام جدیدی را پدید بیاورد وقتی باب استنباط مفتوح باشد محدودیتی برای استنباطات یک فقیه ایجاد نمی‌شود. به تعبیر دیگر هر فقیهی برای خود رسالتی می‌بیند که در حقیقت اگر در علم و دانش او ابهامی وجود داشته باشد آنها را برطرف کند، امام صادق (ع) حتی در زمان خود به شاگردان خود توصیه می‌کردند که وقتی دسترسی به امام معصوم ندارید خود احکام را استنباط کنید و بر مبنای نظر خود عمل و استنباط‌های خود را به دیگران هم منتقل کنید. ایشان به دیگران هم اجازه داده بودند که اگر آنها هم به امام معصوم دسترسی ندارند به فقیهانی که به این توانمندی استنباط رسیده بودند مراجعه کنند و از آنها فتوا بگیرند و عمل کنند و در یک مسیر بسته باقی نمانند. اجازه‌ای که امام صادق (ع) به فقهای زمان خود دادند در حقیقت فقه شیعه را از بن‌بست خارج کرد و فقه شیعه را در زمان و مکان شناور قرار داد، شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و گفت من داشتم می‌رفتم زمین می‌خوردم ناخن من از دست من جدا شد اکنون دست خود را بستم حالا می‌خواهم وضو بگیرم چگونه بگیرم امام صادق فرمودند حکم آن را از قرآن و استنباط استفاده کردند آنجا که قرآن می‌فرماید ما در دین برای شما هیچ حرج و بن‌بستی قرار ندادیم، بر همان دارویی که بر روی دست خود گذاشتید بر همان مسح کن و وضوی تو درست است. اینجا امام صادق یه قاعده اصلی فقهی را به این آقای سائل آموزش می‌دهند. حضرت با این قاعده راه استنباط احکام و روانسازی احکام را به این شاگرد خود آموزش می‌دهند. قاعده فقه شیعه در قرآن وجود دارد که پرکاربرد می‌شود و فقیه می‌تواند در همه جا از آن استفاده کند، لذا باب علم در فقه شیعه بسته نیست فقیه می‌تواند با استنباط و استفاده از آیات و روایات احکام مستثنا را به بهترین شکل استنباط کرده و فتوا بدهد.

کد خبر 6086168

دیگر خبرها

  • جود بلینگام، بازیکن با اخلاق مستطیل سبز / فیلم
  • خودتخریبی در نظام های سیاسی
  • ببینید | بدرقه صدای فراموش‌نشدنی ورزش
  • زیرآب زنی با نهی از منکر فرق دارد ‍!
  • آنتونیو رودیگر در 31 سالگی سرانجام قهرمانی در مسابقات لیگ را تجربه کرد
  • امام صادق (ع) حافظ آثار رسول الله برای جهان اسلام بوده است
  • امام صادق(ع) نهضت علمی بزرگی را در جهان اسلام پی‌ریخت
  • امام صادق(ع) در مناظرات آموزگار اخلاق و ادب بودند
  • (ویدئو) فراموش نکنیم که نمی‌توانیم هم اشغالگر باشیم و هم اخلاق مدار
  • ژنرال آمریکایی: پوتین با تجربه‌ترین دولتمرد جهان است